شرمنده ایم....
زینب جان :
شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما بی حسین شدن تو بود …..
شرمنده ترآنکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم ………
...
...
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
شبیه کشتی نوحی، نه! مهربان تر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
بگو چرا نشوم آب که دست یخزدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی
چنان تبسم گرمی نشاندهای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
...
....
زیر بار ذلت زندگی کردن؛ یعنی مرگ!
کاش این کلمات امام عشق؛ حسین(علیه السلام) را همه عالم می شنید:
لَیْسَ الْمَوْتُ فِی سَبِیلِ الْعِزِّ؛ إلاَّ حَیَوه خَالِدَه؛
وَلَیْسَتِ الْحَیَوه مَعَ الذُّلِّ؛ إلاَّ الْمَوْتَ الَّذِی لاَ حَیَوه مَعَهُ.
مرگ در راه عزّت، چیزی نیست؛ مگر زندگانی جاویدان!
و زندگانی با ذلّت؛ چیزی نیست؛ مگر مرگی که هیچ نشانی از زندگی در آن نیست!
...
واقعه ی کربلا اتفاق می افتد …
هرگاه ؛
دلت با دینت نباشد ،
قدمت با قلمت نباشد ،
و عملت به قولت نباشد …
آری بدون شک اتفاق می افتد ؛
هرگاه … هرگاه … هرگاه …
...
واقعه ی کربلا اتفاق می افتد …
هرگاه ؛
دلت با دینت نباشد ،
قدمت با قلمت نباشد ،
و عملت به قولت نباشد …
آری بدون شک اتفاق می افتد ؛
هرگاه … هرگاه … هرگاه …
.....
سلام بر عزت مردان تاریخ
به....
به سراغ من اگر می ایید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
1379620875366617_large.jpg
بارالها
بار الها
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی، چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در، که جز این خانه مرا نیست پناهی